جدول جو
جدول جو

معنی کروی زره - جستجوی لغت در جدول جو

کروی زره(کُ یِ زِ رِهْ)
نام یکی از خویشاوندن افراسیاب است و در کشتن سیاوش سعی بسیار کرده است. (برهان). وی سرانجام گرفتار گیو شد و به قتل رسید. (از آنندراج). گروی زره:
کروی زره را بیاورد گیو
دوان با سپهدار پیران نیو.
فردوسی.
رجوع به گروی زره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روی زرد
تصویر روی زرد
زرد چهره، کنایه از شرمسار، شرمنده، خجل
فرهنگ فارسی عمید
(گُ یِ زِ رِهْ)
نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و وسیله ها انگیخت:
سیاوش ز گفت گروی زره
برو پرز چین کرد و رخ پرگره.
فردوسی.
نیوشنده بودند و لب با گره
بپاسخ بیامد گروی زره.
فردوسی.
گروی زره را گره تا گره
بفرمود تا برکشیدند زه.
فردوسی.
رجوع به فهرست ولف و گروی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ گُم بَ)
از طسوج جبل بوده است به قم. (تاریخ قم ص 118)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زردروی. (یادداشت مؤلف). ترسان. بیمناک. کنایه از پریشان و زار و ناتوان است:
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد.
سعدی (بوستان).
، شرمسار. شرمنده. خجل. (ناظم الاطباء) :
چرا گوید آن چیز در خفیه مرد
که گر فاش گردد شود روی زرد.
سعدی (بوستان).
، تباه و ناسازگار:
ز گفتار او هیچگونه مگرد
چو گردی شود بخت تو روی زرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
بره ی سیاه رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی